اجتنابفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ، احتراز، حذر، دوری، اعراض، انصراف، عدول، روگردانی، تخطی، عصیان، سرپیچی تبرّا، تحاشی، کنارهگیری چشمپوشی، خودداری، پرهیز، امساک، قناعت، ریاض
نظرموافقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال تأیید، تصدیق، موافقت بانظر، تصویب، توشیح، موافقت، پذیرش، قبولی، قبول، انعطاف، انتقادپذیری، اذعان، اقرار رضایت ◄ تأیید امضا، صحه سازش اعلام
ازترس لرزیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی لرزیدن، تکان خوردن، یخکردن، مثل بید بهخود لرزیدن، رعشه بر بدنش افتادن پس کشیدن، رمیدن، اجتناب کردن، ازترس برجا خشک گشتن، ازپا درآمدن
خالی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام ل] خالی کردن، تخلیه کردن ترک کردن، رهسپار شدن شانه خالی کردن، حذر کردن، اجتناب کردن
غفلت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود غفلت کردن، نادیده گذشتن، ازقلمانداختن، فروگذاردن غفلت کردن از دیگری◄ توجه نکردن [بهشخص دیگر]▼ غفلت کردن در وظایف، اهمال کردن، لاابا
غفلتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود یدقتی، بیمبالاتی، سهو، بیملاحظگی، اهمال، مسامحه، لغزش، تغافل، بیخبری، بیتوجهی، فراموشی آبمالی، فروگذاری، کوتاهی، قصور، فقدانوظی