خارج از زمان خود بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ] خارج از زمان خود بودن، زمان-ناسازگاری، عدم انطباق تاریخی نابههنجاری تاریخی، اشتباه تاریخی دیرجنبیدن، تأخیر، زود رسیدن، تعجیل رسم منسوخ، امر منسوخ
خارج از زناشوییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ز زناشویی، نامشروع، هموسکسوال، غیرطبیعی، بیوفا محصنه اواخواهر، مخنث
افسردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی سردن، افسرده بودن، افسردهشدن، دلسرد شدن، نا امید شدن، تسلیم شدن، موفق نشدن فسردن، سردشدن دلتنگ شدن، ملول شدن، دلش گرفتن دلگیرشدن، رنجیدن آزر
رنج بردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ، کشیدن، بردن، تحملکردن، آفتاب خوردن، آه ازدل برآوردن، آه کشیدن، اظهار ناراحتی (درد ...) کردن، اضطراب داشتن، باک داشتن، پژمردن، مردن، دچار س
خارج از زمان خود بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ] خارج از زمان خود بودن، زمان-ناسازگاری، عدم انطباق تاریخی نابههنجاری تاریخی، اشتباه تاریخی دیرجنبیدن، تأخیر، زود رسیدن، تعجیل رسم منسوخ، امر منسوخ