ازشکل طبیعی خارج کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ردن، ازریخت انداختن، کجوکوله کردن، بُریدن، پاره کردن، جر دادن، گسیختن، شکافتن، خط انداختن، پیچاندن، تاب دادن، قُر کردن، دربوداغان کردن، کشد
معاف بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ودن، ازهفت دولت آزادبودن، ازهرقیدی آزاد بودن، مصونیت سیاسی داشتن، آزاد بودن معاف شدن، بهانه داشتن، تقصیر را بهگردندیگری انداختن
دربرابرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ابر، درمقابلِ، علیهِ، آنطرف، و بالعکس، روبرو، ازطریق، پشت بهپشت، شاخ بهشاخ بهمحاذاتِ، در(به)ازای، بهجایِ درقبالِ