آدم ورزشکارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ازیکن، فوتبالیست، ژیمناست، دونده، اسکی باز، شناگر، تیرانداز، کمانگیر، مشتزن، بوکسور، کاراتهباز، جودوکار گلادیاتور، شخص مبارز پهلوان، کُشتیگیر تکا
آدم خنگفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ، بیکله، سفیه، بیشعور، الاغ، خرفت، هالو، بیعقل، گول، نفهم، تعطیل کندذهن، عقبمانده، کمعقل، کمهوش، دیرفهم، ناقصالعقل، عقبافتاده ازگل،
آدم رؤیاییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اندیشۀ خلاق رؤیایی، آیندهنگر، سروش متوهم، روانپریش ◄ پریشانی خیال ایدهآلیست، انساندوست افراطی
آدم سادهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط آدم ساده، احمق، شخص خام، مضحکه، بَبو مظلوم، بازیچۀ دست، آلت دست، آلت ◄ ابزار صید [صورت صفتی:] معصوم، بیگناه، بیتزویر، ناشی
بیرحم بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی بیرحم بودن، رحم نکردن، نبخشیدن، بهانه قبول نکردن قلعوقمع کردن، ازدَم شمشیر گذراندن، سرکوب کردن، انتقام گرفتن
بهحالتقرضفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی هحالتقرض، بهقرض، نسیه، علیالحساب، بهاقساط، ازدمقسط گزاف
آدم سادهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط آدم ساده، احمق، شخص خام، مضحکه، بَبو مظلوم، بازیچۀ دست، آلت دست، آلت ◄ ابزار صید [صورت صفتی:] معصوم، بیگناه، بیتزویر، ناشی
آدم گریزپایفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی شخص دوریکننده، طفرهزن، آدم اززیرکار دررو، ترفندباز، طفل گریزپای، شاگرد مدرسهگریز، بچۀ مکتبگریز، سرباز فراری، خوددار، آدم پرهیزگار متقلب،
آدم بدشانسفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل تیرهروزان، بدبختان، اشقیا، بدبخت▼، مصیبتزده، بازیچۀ سرنوشت، بازنده، مرئوس، آدم فقیر