اکراهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام راه، عدم تمایل، امتناع، بیمیلی، اعتراض، نظر مخالف، ملاحظات عار، شرم تحمیل، اجبار، ممانعت، منع ضدیت
اکراه داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام شتن، اززیرکاری دررفتن، عار داشتن، مورد تحمیل قرار گرفتن، اخ کردن، میل نداشتن، امتناع کردن، ملاحظاتی داشتن، مخالفتکردن، اعتراض کردن، ضدیت
آبراهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی راهآبی، کانال، رودخانه، نهر دریا، خطوط دریایی ◄اقیانوس کارون، اروندرود، بهمنشیر، تنگۀ هرمز، دانوب فاضلآب ◄گنداب راهآب، دریاچه، خلیج
اعتراضفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص تراض، نهی، نخواستن، تقاضای منفی، خواهش منفی، تقاضای عدم انجام کاری، بازداشتن نهی ازمنکر استیناف، درخواست پژوهش، تقاضای رحم، تجدیدنظر
اعتراض کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص ] اعتراض کردن، نخواستن، دم زدن قبیح شمردن، بد دانستن، اکراه داشتن، تقبیح کردن، محکوم کردن نهی کردن، بازداشتن، رأی کسی را زدن، علیهچی
منصرف کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام منصرف کردن، برحذر داشتن، بازداشتن، اخطار دادن، اعتراض کردن منع کردن، تهدید کردن، مرعوب کردن، ترساندن بهراه دیگرهدایت کردن، راندن، بردن،
منعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) نع، ممانعت، جلوگیری، بازداشتن، بازداری، محاصره تحریم، مقاومت، اشکالتراشی، مشکلتراشی، کارشکنی، اُبستروکسیون (آبستراکشن)، خرابک
حق را بهحقدار دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ار دادن، احقاق حق (حقوق) کردن، استیفا کردن، حق را دادن، حقوق کسیرا بهرسمیتشناختن، عادل بودن، تخصیص دادن، نسبت دادن، بستانکارکردن، پذیرفتن بدهی،