اهالی بومیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام بومی، ساکنان اولیه، عشایر، ایلات بومی، محلی، اهل، بلد، بیاباننشین، بدوی، چادرنشین، ایلیاتی، ایلی، کوچکننده قوم، اقلیت، قبیله، ایل، طایفه، سبط،
آسوده (درحال استراحت)فرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه آسوده (درحال استراحت)، آرمیده، آرام، راضی، راحت راکد امن عافیتطلب فارغبال، آزاد، فارغ، بیکار، بیخبر، مرخص بازنشسته غیرکشیک غیرفعال
غیرمادیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ عام ادی، اخروی، ذهنی، مجرد، آرمانی، آبستره، انتزاعی، اعتباری، فکری افلاکی، غیرزمینی، معنوی، لاهوتی شبحوار، مصنوعی
[صفت] سردفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی سرد، خنک، بارد، سردشده، سایه زننده، پاییزی افسرده، نشسته، آرمیده سردسیر
آسودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه آرامیدن، راحت کردن، استراحت کردن، آرام گرفتن، غنودن، آرمیدن، آرام گرفتن، نفس کشیدن، نفس راحت کشیدن، کمرراست کردن، فارغ شدن عمل نکردن، خواب