ارزیابی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود ی کردن، قیمت گذاشتن، تخمین زدن، برآورد کردن، حدس زدن
برآوردکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال دکردن، ارزیابی کردن، درجهبندی کردن، تخمین زدن حدس زدن، فرض کردن
تخمینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال برآورد، تقریب، تعیین، نظر ارزیابی، ارزشیابی، محاسبه، تقویم، ارزشگذاری، سنجش، اندازهگیری قیاس، فرض، گمان، حدس ملاحظه، مقایسه برداشت، جمع
مرجع نظردهندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ظردهنده، داور، حَکَم، حاکمشرع، قاضی کارشناس، کارشناس رسمی، ارزیاب کارآگاه، بازرس، بازپرس، مشاور منتقد، رسالهنویس ناظر، ناظرین سیاسی، مفسر
پولیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ولی، مالی، بانکی، بودجهای، مادی، مالیه ضربشده، دارای اعتبار ارزی، مدتدار، بهادار بیمحل، برگشتی، برگشتخورده
قیمت گذاشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ] قیمت گذاشتن، قیمتگذاری کردن، نرخ تعیین کردن ارزیدن ارزیابی کردن