ارزندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی گرانمایه، نازنین، ارزشمند، نادر، نادره استثنایی، ممتاز▲، درجهیک، تَرازاول ◄ اعلا [محیطانسان:] ارزشمند
وارونگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ارونگی، واژگونگی، برگشت، برگردانی، برگشت سوی درون، رجعت آویزانی رفلکس، انعکاس وارونگی هوا، اینورژن سرنگونی، واژگونسازی، براندازی، آشوبگری نقض، ابطا
خسیس بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ] خسیس بودن، آب از دستش نچکیدن، ارزن از دستش نریختن کم دادن، در تنگیگذاشتن، مضایقه کردن، صرفهجویی کردن، خودخواه بودن انبار کردن، استفادهنکر
ضربه خوردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت خوردن، زده شدن، پرت شدن، اردنگ خوردن مورد اصابت قرار گرفتن، خوردن