ارثبردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ردن، بهارث بردن، تقسیم کردن ارثیه، دریافتکردن بهارث رسیدن، منتقل شدن
شبیه بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه بیه بودن، مشابهت داشتن، ماندن، مانستن، رفتن، تقلید کردن بهنظرشبیه بودن، نزدیک بودن مطابقتداشتن، مرتبط بودن، مربوط بودن جفت بودن ارث بردن، بهکسی ر
گرفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ، ستاندن، اخذ کردن، برداشتن، بهدست آوردن، کسب کردن، یافتن، پذیرفتن، دریافت کردن، پس گرفتن اجازۀ ورود دادن، پذیرا شدن، نگهداشتن، نگهداری کرد
وراثتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ثت، بهارثگذاری ارث، ارثیه، ترکه، میراث، مردهریگ، ماترک، باقیمانده، ارثومیراث، مالالارث، درآمد متروکات انحصار وراثت، بازپیدایی در وراثت
نگهداریکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ] نگهداریکردن، حفظ کردن، انبار کردن مال جمع کردن، خسیس بودن ارث بهفرزند رسیدن، بهارث گذاشتن نگهبانی کردن، حفاظت کردن نگهداشتن، گرفتن، چسبی
تصرفکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی دن، غصب کردن، بالا کشیدن، مصادره کردن، اشغالکردن، ارث پدر (بابای) خودرا خواستن صاحب شدن، صاحب بودن بهزورگرفتن، بهزور ستاندن، برای خود بردا