ارادهکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام ه‌کردن، امر کردن، ارادهداشتن، اختیار داشتن، مخیر بودن، مایل بودن، دلش خواستن، آزاد بودن، انتخابکردن قصدکردن، آرزو کردن، میل داشتن تصمیم
احترامگذارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ترام‌گذار، ارادتمند، حقیر، نوکرانه، عابد، مؤدب، رعایت کننده بااحترام ◄احتراماً▼
دوستداشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی اشتن، عشق ورزیدن، عاشقچیزی بودن، گرامی داشتن، تحسین کردن، آلودۀ کسی (چیزی) بودن (شدن)، ارادت پیداکردن به کسی، ارادت داشتن، پرستیدن، بت س
احترامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ، عزت، رعایت، ارادت، ملاحظه، پاسداری، اعتزاز، خوشامد، اعتباردادن، ادب، نوکری تکریم، عزیزداشتن، عشق آستان بوسی تجلیل، نگاه‌داشت ایجادکنندۀ احترام
دوستدارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی عاشق▼، وفادار، فداکار، هوادار، علاقمند (علاقه‌مند)، ارادتمند، بت‌پرست، پابند، دل‌بسته، عاشق‌پیشه، عشقی، مرید، مشتاق دل‌سپرده، دلداده پا[
احتراما ًفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات احتراما ً، همراه بااحترام,بااحترام، بااحترامات فائقه، باتقدیم احترام ارادتمند دودستی، به‌نشانۀ احترام
