اذیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ، تصدیع، مزاحمت، آزار، زجر، زحمت، دردسر، دردناکی مداخله شکنجه، مجازات بدنی ایراد ضربوجرح، آسیب
درد آوردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی د آوردن، اذیت کردن، زجردادن، صدمه زدن، مجازات کردن، شکنجه کردن، تنبیه کردن بُریدن، سختتر کردن، آزردن
آزردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی آزار رساندن، آسیبرساندن، صدمه زدن، بدی کردن، دردآوردن خستن، مجروح کردن آزار داشتن، اذیت کردن، آزار دادن، آهنگِکسی (چیزی) کردن (داشتن)، ناخوش
تزیین کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی زین کردن، دکورکردن، زینت کردن، آذین کردن، آذین بستن، آراستن، زینت دادن، زیورکردن، خوشنماکردن، نظم و ترتیب دادن، مرتب کردن، منظم کردن، نظم دا
رضایتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ایت، خرسندی، رضا، رضامندی، خوشنودی، قناعت، رضایتمندی خرسندی، آرامش، لذت فیزیکی تکبر اسباب رضایت، مایۀ خوشنودی، مایۀ خوشبختی اقناع، ایجاد رض
بدی کسی را خواستنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ا خواستن، نفرت داشتن، رشک ورزیدن، اذیتکردن، زجر دادن، درحق کسی بدی کردن، آزار داشتن، ضرر زدن، آزار دادن، آش برای کسیپختن، اطوار آمدن (ری