ادارهکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه رهکردن، گرداندن معامله کردن، برخورد کردن، دست زدن، اجراکردن، انجام دادن
ادارهکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه کننده، راهبر، گرداننده، ناظر، آمر، امر کننده، فرماندهنده، مدیر، مقتدر، مستبد، حاکم راننده
دفع بدنیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت دنی، تراوش، ادرار، تخلیۀروده استفراغ، تهوع، دلآشوبی، اُق(عُق)، قی، انقلاب، حالت دلبههمخوردگی و استفراغ آروغ، بادگلو سکسکه، عطسه، سرفه، آب دهان،
ترشحاتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت انسولین، آدرنالین، عرق، بزاق، تُف، خلط، خلط سینه، ادرار، بول، غایط، اوره، آب بینی اشک ◄ چشم
آزمایشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود آزمایش، آزمایش علمی، آزمایشتجربی، تجربه امتحان، سنجش، محک، تست، آزمون، آزمونه عیاربندی، عیارسنجی، گمانهزنی، نمونهبرداری ◄ نمونه وا