آشوبگرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ، اخلالگر، تحریککننده، هیزمبیارمعرکه، خرابکار مُبلّغ، هوچی آشوبطلب، شورشی، شورش کننده، خرابکار خیابانی، اوباش
اغتشاشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم شاش، اختلال، ایجاداغتشاش، تحریک، تشنجآفرینی، بههم ریختن، آشفته کردن، آشفتگی اشکال تراشی، کارشکنی، سابوتاژ، مداخله، مقاومت، ممانعت، منع گسیختگی، پاش
انقلابفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر ، قیام، تغییرات ریشهای، تغییر اساسی، جهش، تحول، دگرگونی، تکامل، گردش اوضاع، گردش، چرخش اخلال، بیخکنی، امحا آشوب، شورش، طغیان، فتنه، غائله، یاغیگر
سرپیچیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ی، سرکشی، نافرمانی، عدم اطاعت، تمرد، گردنکشی، عصیان، عدم تمایل، اکراه، اعلان جنگ ایستادگی، ضدیت، بدقولی، پیمانشکنی اجتناب، اعراض، عدو