اختصاصیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود صی، معین، مخصوص، خاص کیفی علاج ناپذیر، ریشهکننشدنی، جداییناپذیر ثابت، پابرجا، جاافتاده، تغییر ناپذیر
اختصارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ار، ایجاز، تلخیص کوتهنویسی، مخفف کردن مخفف، کوتهنوشت، کوتهنگاشت، جمعبندی حروف اول اسم، مخَلّص
اتصالفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت اق، انضمام، الصاق، وصل، جوشکاری، وصل کردن، بههم پیوندزدن، اجتماع ترکیب بافت صحافی، چاپ، دوخت، وصله، درزگرفتن، رفو، دوزندگی، خیاط پیوست، جمع فروکنش
اختتامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم تام، بهپایانرساندن وصال، ورود، حصول، انجام، اتمام، موفقیت انقضا، انقراض، بهپایان رسیدن
تسهیمکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی یمکردن، بخش کردن، سهم دادن، اختصاص دادن، تخصیصکردن، سرشکن کردن، تقسیم کردن، تخصیص دادن سهم داشتن، سهیم شدن
مشخص کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم مشخص کردن، بستن، معین کردن، شمردن سیاهه تهیه کردن، لیست کردن تعریف کردن، تعیین کردن، محدود کردن جدا کردن، فرق گذاشتن، کنار گذاشتن گذاشتن معنا داشتن ت
بهدستآوردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی وردن، پول درآوردن، آوردن، عایدی داشتن، درآمدداشتن، دشت کردن، امرار معاش کردن، خوردن، اندوختن، بهخود اختصاص دادن، بهجیبزدن، گرفتن، تصرف کرد
تصرفکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی دن، غصب کردن، بالا کشیدن، مصادره کردن، اشغالکردن، ارث پدر (بابای) خودرا خواستن صاحب شدن، صاحب بودن بهزورگرفتن، بهزور ستاندن، برای خود بردا
چسباندنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت منسجم کردن، بستن، اتصال دادن، بههم پیوستن، ارتباط دادن، وصل کردن اتصال کردن، محکم کردن