اجتماعی نبودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی اجتماعی نبودن، خجالتی بودن، اجتناب، کمحرفی، مردمگریزی تجرد خجالت، شرم
اجتماعیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی خوشمشرب، دلجو، خوشبرخورد، معاشرتی، انسگیر، برونگرا، غریبنواز، مجلسآرا[ی]، مجلسافروز، مردمدار، مهماننواز، مستقبل، مهربان
اجتماعی بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی تماعی بودن، آمیختن، خونگرمبودن، گرم جوشیدن، معاشرتی بودن، دور هم جمع شدن، عیاشی کردن راحت بودن، مهربان بودن آشنا کردن، معرفی کردن، الفت
گروه اجتماعیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی امت، خلق، ملت▼، عامه، عامۀ مردم، جامعه، جماعت، آحاد، افراد، کسان، عالمیان، عالم، گروه، خانواده، حزب، نسل نژاد، نسب
نظام اجتماعیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ماعی، مادرتباری، مادرسالاری، مادرشاهی، پدرسالاری، ارباب[و]رعیتی، دین
ساختگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه سمهای، اختراعی، مجعول، الکی، تخمی، شبیهساخته، بدلی، تقلیدی فریبنده دروغین، تقلبی، کاذب، جعلی، قلابی مندرآوردی، دروغی غیرواقعی بیاساس، بدون اصل،
مصنوعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ، ساختهشده، زاییده، آفریده، خلقشده، مخلوق، پدیدآمده، آورده، برآورده، موجود اختراعی، ابداعی، ابتکاری صنعتی ساختِ، تولیدِ صفات ساختمان
نوآوری کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه نوآوری کردن، اختراع کردن، ابتکاربهخرج دادن، آفریدن، تولید کردن اقتباس شدن
نوآوریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ، خلاقیت، ابتکار، ابتکار عمل، ابداع، اختراع، قوۀ تخیل، تخیل، آفرینش، خلقت، تولید نوی، تازگی، اصالت فردیت، آنرمال بودن سابقه نداشتن، عدم تشابه رَویه
تولید کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت تولید کردن، درست کردن، ساختن، تشکیل دادن آفریدن، پدید آوردن، خلقکردن، اختراع کردن، سرشتن، بهوجود آوردن، نوآوری کردن، هستی دادن، آوردن، بارآوردن، بر