تجربه کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر اجه شدن، رویارویشدن، روبرو شدن، برخورد کردن با (مسئله، شرایط، چیز)، لمس کردن، دست بهگریبانشدن، دستوپنجه نرم کردن، خودرا درخطر انداختن، رسیدن، کشف
تشابهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ابه، مشابهت، شباهت، همانندی، قیاس، قابلیت مقایسه، همبستگی تناسب، تقارن سنخیت، برابری ترادف شبیهسازی، مطابقت اشتراک تجانس، همگنی خطای باصره
عدم قطعیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال عدم قطعیت، نامعلومی، ابهام، ایهام تئوری کوانتوم چیز نامعین، چیزی، فلانی گمنامی، ناشناسی، بینامی مظنه ناباوری بلاتکلیفی
گره بازکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم دن، عقده باز کردن، عقدهگشودن، گره (کلاف) گشودن، رفع ابهام کردن، رفع پیچیدگی کردن، روشن کردن، حل کردن راه را باز کردن، روان کردن بهتر کردن تعبیر کردن،