اجباریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام اجباری، اضطراری، ضروری، گریزناپذیر، ناچار تحمیلی، غیرارادی، الزامآور، جبری مسلط وادارکننده، پرت کننده
اجبارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ار، اضطرار، اکراه، ضرورت، ناچاری، ناعلاجی، جبر، فقدان انتخاب اعمال نظر، اعمالِنفوذ، تحمیل، الزام، تلقین، حق وتو قانونطبیعت، بلایای طبی
الزامآورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ر، اجباری، فرض، وادارکننده، گریزناپذیر، بلاقیدوشرط، ابلاغشده رعایتشونده، جاری، قانونی
خدمتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام دام، بیگاری، کار اجباری، کار بیمزد، سخره، طاعت، اطاعت، اجبار کار داوطلبانه
جبریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام بری، الزامی، مقدر، گریزناپذیر، مجبوری، اجباری لازم، ملزوم، ضروری، مورد نیاز ناچار، حتمی، یقین، قطعی خودجوش آسمانی
غیرارادیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام ادی، ناخواسته، اجباری، غریزی بدون غرض، غیرعمدی، خودبهخود
موردنیازفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ز، لازم، واجب، ضروری، فوتی، مورداحتیاج، احتیاجی، اجباری، مستلزم، مطلوب، مهم، خواستهشده غایب اصلی، باارتباط، مربوط، مفید، مقدم