اجرافرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل نیل، ادا، ایفا، اقامه، ارتکاب، وصال، راه اندازی، فیصله، حلوفصل کنش، حرکت، کار انجامشده، فعل ایفای تعهدات، ادای وظایف، اتمام▲، موفقیت اقدام، م
اجرا کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل انجام دادن▲، عمل کردن، آزمودن، کردن، اعمالکردن، بهاجرا درآوردن، بهنتیجه رساندن، موفق شدن بهجا آوردن، گزاردن، برپاداشتن، اقامه کردن
افترافرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات همت، بهتان، اَنگ، لُغُز، غیبت، غیرحقیقت هجو، عیبجویی، توهین، استهزا فحش ◄ فحاشی
افترا زدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات دن، تهمت ناروا زدن، چیزیبار کسی کردن، بدنام کردن، رسوا کردن، متهم ساختن
غیرقابل اتکافرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال ل اتکا، غیرقابل اعتماد، نامطمئن▼، همواره متغیر، بیثبات اشتباهی، غلط، مشکوک شکدار [درمورد انسان:] نادرست، خیانتکار، خائن ول، دمدمی، نامصمم
غیرقابل اتکافرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال ل اتکا، غیرقابل اعتماد، نامطمئن▼، همواره متغیر، بیثبات اشتباهی، غلط، مشکوک شکدار [درمورد انسان:] نادرست، خیانتکار، خائن ول، دمدمی، نامصمم
گوارافرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ارا، سازگار، سالم، صحی، بهداشتی، استریل (استریلیزه)، تازه خوشگوار، آبدار، نوشین، نوش، خوشمزه مهنا، ناجع، نوشه پاستوریزه
اتفاقنظرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال اتفاق آرا، وفاقعام، اجماع، وحدت، اتحاد، همفکری، توافق، وحدت نظر آشتی، برقراری صلح بهاتفاق آرا، اجماعاً متفقالقول
شعائر را اجرا کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب ] شعائر را اجرا کردن، مناسک را بهجای آوردن، کفاره دادن حاجی شدن، زیارت کردن، احرام بستن (گرفتن)، اقامه بستن