ابزارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی آلت، وسیله، افزار، مایه، اندام، آلات، ادوات، ادات، لوازم، سلاح وسیلۀ مکانیکی، وسیلۀبرقی، اهرم، هندل، ماشین▼ برده، خادم، عروسک، مهره، روبات، آ
ابزار شمارشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد زار شمارش شمارنده، شمارشگر، محاسب چرتکه، چوب خط، خطکش محاسبه، متر نواری، اندازهگیری ماشین حساب، ماشین محاسب، صندوق، کامپیوتر، رایانه مسئول شمارش، مت
ابزار کشاورزیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ی، خیش، گاو آهن، شخمکن، شنکش، شانهزن، مازو، کلوخ شکن، بیل، بیلچه، داس تراکتور، خیشه، دیسک، کمباین، هرس، چنگال، شیارکش، آبپاش، بذرپاش، بذرافشا
ابزار اندازهگیریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود اندازهگیری، میزان، ترازو، قپان، باسکول میلۀ متر، نوار متر، پیمانه عقربک، عقربه
ابزارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی آلت، وسیله، افزار، مایه، اندام، آلات، ادوات، ادات، لوازم، سلاح وسیلۀ مکانیکی، وسیلۀبرقی، اهرم، هندل، ماشین▼ برده، خادم، عروسک، مهره، روبات، آ
دستگاه نوریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ابزار نوری، شیشه، عدسی▼، ذرهبین، عینک، دوربین عکاسی، دوربین▼، میکروسکوپ▼، تلسکوپ، دوربیننجومی، پروژکتور، استروبوسکوپ، آپارات، پریسم، پریسکوپ، آ
همراهانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد ان، منضمات، متعلقات، ملحقات اسباب، لوازم یدکی، لوازم [◄ وسیله، ابزار 630] الحاقات، افزودهشدهها، پیوست، ضمیمه، الحاقیه، مایتعلقبه، متمم صفت، صفت قا
علم نورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ور، نورشناسی، اُپتیک، آپتیکز ضریب شکست نور، سرعت نور تار نوری، لولۀ نور، فیبر نوری ابزار نوری، قلمنوری، دستگاه نوری، عکاسی
قطعهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ه، یدکی، زاپاس، قلم، آیتم، جزء سازا، جزء سازنده، جزء عامل، عوامل ◄ تأثیر متعلقات، وجوه یکی از، عضو عنصر، مادۀ ترکیبی، مواد متشکله، جزء ترکیبی، افزود