آباد کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام ان کردن، مسکونیکردن، شهرک ساختن، معمور کردن، دایر کردن، شهرکسازی کردن، توسعه دادن، ساختن، برافراشتن، بالا آوردن، برپا کردن، ساختمان کردن نوکردن
حرففرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه حرف، جزء الفبا، علامت، نماد، نگارش الفبا، ابجد هیروگلیف، خط میخی، خط فارسی، خطاطی حرف چسبیده هجی اِعراب، اعلال عددنویس
الفبا: الف ب پ ت ث ج ...فرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ا: الف ب پ ت ث ج ...، ابجد هوز حطی ...، آلفا بتا گاما دلتا ... آ، آی با کلاه، ...
نوآموزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط تدی، نوچه، تازهکار، بیتجربه، ابجدخوان، ناشی، الفباخوان، پنجلهمخوان اهل تجربه، آزمایشکننده
غیرماهرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه ه [کارگر]، نامجرب، بیتجربه، تازهکار، آماتور، مبتدی، صفرکیلومتر، ابجدخوان، خام، بیگناه
گیاهیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی هی، نباتی، طبیعی، سرسبز، همیشهسبز، شاداب، آباد، خرم علفی، صنعتی، علوفهای، صیفی، لیفی، روغنی، دارویی، رنگی تخمی، تخم برگریز، ناشکوفا، باردار،