آیینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب شعائر، مناسک، اعمال، احکام، مراسم عبادی، مراسم مذهبی، مجلس ترحیم، اربعین احیا، سینه‌زنی، زنجیرزنی، نخل، پرچم، آبتربت زیارت، طواف، حج، حج تمتع، حجعمر
آیین توبهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات شعائر توبه، اقراربه‌گناه، اعتراف، توبه، ریاضت، وضو، استحمام، وسیلۀ تنبیه اَحیا، دعای ندبه، دعای توسل، دعای کمیل، رازونیاز، گریه، گریه‌وزاری، شب
ایمنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی یب‌ناپذیر، رویین‌تن، مصون، تسخیرناپذیر، درامان، مطمئن امان، بزینهار، مأمون، بی‌ترس، سالم، عافیت‌طلب
ایمن بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی من بودن، درامان بودن، خطرراردکردن، پناه گرفتن، دررفتن، محتاط بودن، فاصله‌را حفظ کردن
آیینیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب فرمولوار، سطحی، سمبولیک، رسمی، تشریفاتی (رسمی) مُقیّد، سختگیر، مُجری
دینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب ذهب▼، آیین، کیش، مسلک، شریعت، شرع، ایمان، باور، دیانت، تقوا آیین باستانی، بت‌پرستی دین اهل کتاب، توحید تصوف، صوفیگری، عرفان تدیّن، دینداری، پرستش نظ
تقوافرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب داترسی، دینداری، تدیّن، پرهیزگاری، مسلمانی، اخلاص، وارستگی، رهایی ازتعلقات دنیوی، بی‌اعتنایی، تسلیم، مردانگی حرمت نگهداشتن، احترام، رعایت، خداپرستی،
[صفت] پایینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ایین، پَست، خم، خوابیده، مسطح، صاف، افقی زیرزمینی، تحت‌الارضی زیرین، پایینی، تحتانی، سفلی، فرودست، پایین‌دستی، پایین‌ترین یک‌طبقه، ویلایی، کم‌ارتفاع
پایین بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ایین بودن، زیر چیزی بودن، زیر بودن، خوابیدن، خزیدن، پایین آوردن فرو-، ◄ پایین آمدن
پایین آوردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ایین آوردن، کاهش دادن، فرود آوردن، باعث اُفت شدن، شیررا بستن، بستن پایین نگهداشتن، سرکوب کردن، تحتانقیاد درآوردن، فرونشاندن غرقکردن ◄ غرق شدن لِهکر