آینهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ه، آینۀ کوژ، محدب، کاو، مقعر، شلجمی، تخت (مسطح)، کروی آینۀ قدی، جیبی، آینۀ تمامنما، آینۀ کنسول صیقل جیوه ◄ عنصر شیشه، محیط شفاف بازتابش، انعکاس
آیندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ینده، آتیه، بعد، سرانجام، فرجام، عاقبت وضعیت آتی، دورنما، سرنوشت، وقایع آتی، تقدیر بخت، اقبال، اختر، بخش، قسمت، نصیب، مقدر، طالع، آخروعاقبت، اتفاق
ایدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکلگیری عقاید؛ عام ایده، تصور، فکر، خیال، اندیشه نومنون، عقیده، نظر، زعم، آرا اندیشۀ تجریدی، مفهومی، تجرید، انتزاع نمونۀ اصلی، الگو، سرمشق، مثل افلاطونی،
شفاففرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی فاف، زلال، شیشهای، بلوری، روشن، سفید براق، صیقلی، مثل آینه، اطلسی، متالیک، جلادار، منعکسکنندۀ نور، روشن نازک، حریری متلألی، وهاج، متبلور، مصفا
کانونفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم نون، تقاطع، مرکز، محلگردهمآیی، محل تجمع، محل اجتماع، وسط مرکز شهر، بازار، انجمن، باشگاه، کلوب، پاتوق، ساختمان تفریحات کانون گرم خانواده، منزل، خانه
تقارنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل قارن، قرینگی، تناسب، همسازی، سازواری، موازنه دوسوپیوستگی، همبستگی ترتیب، تعادل، بهقاعدگی انطباق، همنهشتی، تساوی، برابری همانندی، تجانس، همگنی توازی
روشنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی شن، نورانی، منور، مشعشع، مشتعل، فروزان، افروزنده آفتابگیر، آفتابی، نوردار، نورباران براق، صیقلی، دارای جلا، مثل آینه، اطلسی، متالیک، جلادار، من
تشعشع کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی عشع کردن، نور افکندن، نور دادن، تابیدن، تافتن، پرتو افکندن، پرتو افشاندن روشن بودن، درخشیدن، مشعشع بودن، سوسو زدن، نور انداختن، ساطع شدن، آینه ا