آمیختهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت خته، مخلوط، ممزوج، مختلط، قاطی، درهم، همزده، متداخل قلب، تقلیبی ترکیبی، مُرکب، متنوع آمیزشی ناخالص▼ آغشته، عجین همنهشت، متداخل، متقاطع مزجی
مجازاتشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات شده، بهدار آویختهشده، کتکخورده، تنبیه شده، معدوم، کشتهشده
آویزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد زه، تاب، آونگ، زیور آویخته، گوشواره، جواهرات، منگوله، تزیینات لباس، تَگ، دُم، پرده، دامن، خوشه، علقه، کراوات، گیره طرۀ گیسو، مو
نرمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ُل، لطیف، ناز، ملایم، تسلیم، خمیری، ابریشمی، ابریشمین، آبلمبو، منعطف▼ آبدار، لذیذ ◄ خوردنی لزج، سیّال، اثیری، مایع فنری، کِشآمدنی اسفنجی، ا
کشتهشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ده، مقتول، کشته، معدوم، اعدامشده، مجازاتشده، مصلوب، قربانی، بهدار آویختهشده، سربریده، بسمل سربهنیست، نابود، هلاک مضروب، مصدوم، مجروح مرده،