ازپی آمدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ی آمدن، ازپی هم آمدن، عقبهم رفتن، دنبال کردن، نزدیک بودن، جایگزین شدن، پشتهم آمدن، متناوببودن
امریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام مآور، قاطع، بُرنده، آمرانه، امرکننده، نافذ، قابل اجرا، روا، مطاع، واجب، مطلق، وادارکننده، فرمایشی، اجباری
ازپی آمدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ی آمدن، ازپی هم آمدن، عقبهم رفتن، دنبال کردن، نزدیک بودن، جایگزین شدن، پشتهم آمدن، متناوببودن
چراغفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی امپ، نئون، چلچراغ، لوستر، جار، شمعدان، روشنایی، نورافکن، پروژکتور، پریموس، بادی سراج، مصباح، زجاجه، مشکات اجزای لامپ: حباب، فیلامان، رشته، تنگست
[اسم] پاکدامنیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات امنی، عفت، عفاف، پاکی، عصمت، معصومیت، بیگناهی، اخلاص، پرهیزگاری، فروتنی امساک، اعتدال خلوص، صافی، قاطینداشتن، سادگی تمیزی، پاکی، طهارت، پاکیزگی
تداوم داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم اوم داشتن، تسلسل داشتن، لاینقطع ادامه داشتن، استمرار داشتن، درپی آمدن، صف بستن، ازپی آمدن ادامه پیدا کردن، ادامه یافتن، برقرار بودن، دنبال شدن، قطع ن