مشروطکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال ] مشروطکردن، محدود کردن، تخفیفدادن درنظر گرفتن، بهحساب آوردن، اماداشتن
سخت گرفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام رفتن، گیر دادن، امان کسیرا بریدن، پیچاندن، درتنگنا قرار دادن، قانون را برقرار کردن، انضباط کردن، آزادنگذاشتن، زندانی کردن، فرونشاندن دش