مد بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ل] مد بودن، گرفتن مد را دنبال کردن، عادت داشتن، پیروی کردن، منطبق بودن، ظاهر راحفظ کردن، آفتاب گرفتن، برنزه شدن
تاریک بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ] تاریک بودن، تیره بودن، کدر بودن تاریک شدن، آفتاب گرفتن، آفتاب پریدن، غروبکردن
بهداشتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی اشت، حفظالصحه سلامت، صحت اقدامات بهداشتی، طب پیشگیری، واکسناسیون، پاستوریزه کردن، پاستوریزاسیون، استرلیزاسیون، سترون کردن آفتاب گرفتن، برنزه
تشعشع کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی عشع کردن، نور افکندن، نور دادن، تابیدن، تافتن، پرتو افکندن، پرتو افشاندن روشن بودن، درخشیدن، مشعشع بودن، سوسو زدن، نور انداختن، ساطع شدن، آینه ا
مفعول واقع شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت قع شدن، مورد عمل قرارگرفتن، درمعرض بودن (قرار گرفتن)، (آفتاب، ...) خوردن، نور دیدن، سیاه شدن پذیرفتن