آشفتگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم گی، اغتشاش، آشوب شلوغی آب گلآلود، دیوان بلخ، بازارِ شام، بازار مکّاره، آشفتهبازار، بازار مسگرها، آخرالزمان پاشیدگی، ریختگی خرتوپرت، بی فایده بودن
آشتی دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) شتی دادن، آرامش برقرار کردن، تسکین دادن، فرونشاندن، میانجیگری کردن، میانجی شدن
پریشانیخیالفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود تفرقۀ حواس، آشفتگی، گیجی، سرگشتگی، پریشانی، تحیر، حیرت، حیرانی، خیرگی، فروماندگی، عدم تمرکز احلام، خوابهای پریشان، کابوس
تلاطمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت تلاطم، حرکت نامنظم، آشفتگی، اختلال، تشنج تکان، دستانداز، لرزش، رعشه، لرزه، کف بیقراری، هیجان، تلاطمِ درون، خلجان، اضطراب، سرسام، رنج، ترس، جنون، خ
ناخوشی دماغیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ، بیماری روانی، آشفتگی شخصیتی، اختلال اعصاب، ناهنجاری (اختلال) روانی، هیستری، ناآرامی درونی، حیرانی، نِورُز، نِوروز، رواننژندی خبط دماغ فو
اغتشاشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم شاش، اختلال، ایجاداغتشاش، تحریک، تشنجآفرینی، بههم ریختن، آشفته کردن، آشفتگی اشکال تراشی، کارشکنی، سابوتاژ، مداخله، مقاومت، ممانعت، منع گسیختگی، پاش
بیشکلیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل بیشکلی، آمورفیسم، فقدانفُرم، بینظمی، آشفتگی عدم وضوح، تاری، کوری، سیاهی، تاریکی، گرگومیش، رنگپریدگی پیدایش، مادۀ اولیه، لجه، ابر، چیز بیشکل، خمی