آشغالفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ت، خاکروبه، زباله، تفاله، دورریز، پسماند، نخاله، دُرد، باقیمانده، کثافت آخال، آلوآشغال، آتوآشغال آشغالدان، آشغالدانی، زبالهدان آهنقراض
اشتغالفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی فعالیت، امرار معاش، معیشت، کسبوکار، کارمندی، کسب، کسبوکار، تجارت، صنعت، هنر، شغل▼ استخدام، خدمت احراز اخذ بهکارگماری، استخدام ◄انتصاب
اشتغال داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی داشتن، خدمت کردن، انجاموظیفه کردن، اشتغال داشتن، عمل کردن، کفالت کردن کار یدی کردن، کار کردن دراستخدامبودن مأمورشدن، عهدهدار شدن
آشغالفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ت، خاکروبه، زباله، تفاله، دورریز، پسماند، نخاله، دُرد، باقیمانده، کثافت آخال، آلوآشغال، آتوآشغال آشغالدان، آشغالدانی، زبالهدان آهنقراض
آدم بیشرففرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی آشغال، باجخور، لوطی، گردنکلفت، شرخر، لات، نامرد، قاتل، دیوانه
مازادفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت د، مازادبرمصرف، بقایا خردهریز وقت تلفشده آشغال، فضولات، فاضلاب چرک مدفوع آتوآشغال، آلوآشغال، پسماند، پسمان
ناقابلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی جزیی، هیچ، آشغال، آبکی، بیمقدار، بیارزش، غیرمهم، بیاهمیت▲، بیبها، بیاعتبار، پَست، غث
قرار دیگری داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان دیگری داشتن، مشغول بودن، گرفتار بودن کار دیگریداشتن، اشغال بودن، دردسترس نبودن