آسیبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ضربوجرح، ضایع کردن، تضییع، فرسایش، استهلاک، سایش، اتلاف، بدی، سوء استفاده صدمه، ضرب، جرح زیان، ضرر، مضرت، خسران ازالۀ بکارت آفت، بلا، فتنه،
آسیب زدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی زدن، معیوب کردن، خسارت وارد آوردن آسیب به کسی (چیزی) رساندن، آهنگِ کسی (چیزی) کردن (داشتن)، آهشکسی را گرفتن، بدی کردن خرابکاریکردن، سابوتاژ ک
دردناکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی عضو دردناک]، ناراحت، آزرده، آسیبدیده، دچار، پردرد، مجروح [شخص درددیده]، شکنجهشده، متأذی، ناراحت، محنتکش، جانباز، دچار رنج و سختی، دچار، دردمن
زوالیافتهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی لیافته، لطمهدیده، صدمهخورده، فاسد، ازکارافتاده، بیفایده، رنگورورفته، پژمرده آسیبدیده، مخدوش، بدترشده، پسرفته آبزده، آبخورده، آبرفته مع
بیمارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی بستری، مریض، مبتلا، دچار، مبتلا بهمرض مشخص▼ عاجز، علاج ناپذیر، درحال موت، مردنی مجروح، زخمی، شوکه، مصدوم، مضروب، آسیبدیده رنجور، دردمند، نا
ناقصفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی اقص، بدون کمال، خدشهدار، مخدوش، ناصاف، ناهمگن معیوب، عیبناک، ناتمام، نیمه تمام، سوراخ، سمبلشده آسیب پذیر دستزده، دستخورده، لکهدار استفاد
ناقصفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ص، ناکامل، نارسا، افتاده، نادیده گرفتهشده، جاافتاده، دارایازقلم افتادگی، محذوف تکمیلنشده▼ معیوب، خراب، بدونکمال ◄ ناقص، کم آورده لُخت، تجهیزنشده ک