آرام بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت آرام بودن، تکان نخوردن، بیحرکت بودن، ساکن ماندن، قرار داشتن برقرار بودنآرامش، آرامش داشتن اوضاع، آب ازآب تکان نخوردن (نجنبیدن)، ساکت بودن، ثباتداش
آرام ماندنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عواطف عام ن، متین بودن، خونسردماندن، احساسات خود را کنترل کردن، فروخوردن، ابرو خمنکردن، برداشتن، تحمل کردن، ساختن، مدارا کردن، صبور بودن▼، تاب آوردن، در
آرام کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عواطف عام آسوده کردن، معتدلکردن، آب برآتش زدن، آب برآتش کسی ریختن، تسکین دادن، متوقف کردن، آشتیدادن، بهبود دادن آرامشبخشیدن، آرام دادن، اطمینان دادن (بخش
آرامشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت یسروصدایی، آسایش، استراحت، راحت، خواب، سکوت راحتی، آرام، سکون، امن، امنیت، امنوامان محل استراحت، آسایشگاه، مأوا، محل دنج، پناهگاه، مأمن، محل توقف
آرام کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عواطف عام آسوده کردن، معتدلکردن، آب برآتش زدن، آب برآتش کسی ریختن، تسکین دادن، متوقف کردن، آشتیدادن، بهبود دادن آرامشبخشیدن، آرام دادن، اطمینان دادن (بخش
تهییج ناپذیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عواطف عام یج ناپذیر، سرد، کُند، آرام، خوددار، خونسرد، متعادل، استوار مطمئن، آسوده، فارغ، آسوده خاطر، آسودهدل، آرمیده، بیخبر ریلکس آسایشجو فارغبال
تهییج ناپذیریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عواطف عام ویش ناپذیری، خلقخوب، آرامش، آسودگی، متانت، وقار، صبر، خودداری، آرام، سکون، آسایش، استراحت، رفعخستگی، راحت، تسکین، آسودگی، قرار، فراغبال، آسود
مرهمگونهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ، مُسَکّن، آرامبخش، آرامشبخش، تسکیندهنده، تخفیفدهنده، تببر، ضدخارش موجب آرامش خاطر، دلارام، دلنواز نرم
تسکیندهندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی سکیندهنده، مسکن، آرامبخش، ضددرد، تببر، التیام بخش پماد، مرهمگونه موجب آرامش خاطر، دلارام، دلنواز