ادامه دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر دامه دادن، پیش رفتن، دنبالکاری را گرفتن، دنبال کردن، تغییر رویه ندادن، تداوم داشتن ثبات داشتن، ابدی بودن امتداد دادن، کشیدن تکرار کردن تابآوردن، تح
آرام بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت آرام بودن، تکان نخوردن، بیحرکت بودن، ساکن ماندن، قرار داشتن برقرار بودنآرامش، آرامش داشتن اوضاع، آب ازآب تکان نخوردن (نجنبیدن)، ساکت بودن، ثباتداش
ارادهکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام هکردن، امر کردن، ارادهداشتن، اختیار داشتن، مخیر بودن، مایل بودن، دلش خواستن، آزاد بودن، انتخابکردن قصدکردن، آرزو کردن، میل داشتن تصمیم
آرام ماندنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عواطف عام ن، متین بودن، خونسردماندن، احساسات خود را کنترل کردن، فروخوردن، ابرو خمنکردن، برداشتن، تحمل کردن، ساختن، مدارا کردن، صبور بودن▼، تاب آوردن، در
آرام کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عواطف عام آسوده کردن، معتدلکردن، آب برآتش زدن، آب برآتش کسی ریختن، تسکین دادن، متوقف کردن، آشتیدادن، بهبود دادن آرامشبخشیدن، آرام دادن، اطمینان دادن (بخش
ادامه دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر دامه دادن، پیش رفتن، دنبالکاری را گرفتن، دنبال کردن، تغییر رویه ندادن، تداوم داشتن ثبات داشتن، ابدی بودن امتداد دادن، کشیدن تکرار کردن تابآوردن، تح
آرام بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت آرام بودن، تکان نخوردن، بیحرکت بودن، ساکن ماندن، قرار داشتن برقرار بودنآرامش، آرامش داشتن اوضاع، آب ازآب تکان نخوردن (نجنبیدن)، ساکت بودن، ثباتداش
ارادهکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام هکردن، امر کردن، ارادهداشتن، اختیار داشتن، مخیر بودن، مایل بودن، دلش خواستن، آزاد بودن، انتخابکردن قصدکردن، آرزو کردن، میل داشتن تصمیم
آرام کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عواطف عام آسوده کردن، معتدلکردن، آب برآتش زدن، آب برآتش کسی ریختن، تسکین دادن، متوقف کردن، آشتیدادن، بهبود دادن آرامشبخشیدن، آرام دادن، اطمینان دادن (بخش
گاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ارابه، درشکه، ارابۀجنگی، فایتون فرقون، خرك، باركش، چرخدستی کالسکه، گردون عربانه، عرابه، عراده چرخ تختروان، محمل، کجاوه، هودج، عماری تابوت ◄ کفن