منحرف کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ف کردن، ازمسیر دور کردن، آدرس اشتباه دادن جدایی انداختن بهبیراهه کشیدن (کشاندن، انداختن)، گمراهکردن، فاسد کردن
موقعیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام موقعیت جغرافیایی، موضع، موقع، محل، مقام، جایگاه، معرض، نشانی، آدرس، مکان، [ قرارگاه 187]، کجایی، جا، محل احتمالی، محل دقیق، نشانی دقیق نقطه، نقط
منزلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام اه، محل سکونتدائم، سکونتگاه، مأوا، بوم، خانه، دار، بیت، حریم، سرا، سرای، آستان، آستانه، دولتسرا، دربار محله، منطقه، کوچه آدرس، نشانی شهر، کشور،
جهت گرفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت گرفتن، ، رو کردن، بهسوییمایل شدن، بهطرف چیزی رفتن، درمسیر خاصی افتادن، راندن، پوییدن، رهسپار شدن جهترا عوض کردن، راهرا برگرداندن، سرخرراکج کردن،
دفع بدنیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت دنی، تراوش، ادرار، تخلیۀروده استفراغ، تهوع، دلآشوبی، اُق(عُق)، قی، انقلاب، حالت دلبههمخوردگی و استفراغ آروغ، بادگلو سکسکه، عطسه، سرفه، آب دهان،