فروکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت کردن، فروبردن، داخل کردن، وارد کردن، جای دادن، چکش زدن، میخ کوبیدن، کوبیدن درمایع فروبردن، درآب گذاشتن، زیر آب کردن، غوطه دادن، غوطهورساختن، غرق کر
ترسیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی اسیدن، وحشت کردن، باک داشتن، باکَش شدن، وحشتش گرفتن، جا زدن، چشمش ترسیدن، هول کردن▼، هراسان بودن، رم کردن، دوری جستن، اجتناب کردن، آشفتن، اح