آبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ب، ماء، آب آشامیدنی، آب معدنی، آب نمک، محلول آب آشدوزو جریان آب، سیل، باران، چشمه، قنات، آبشار اَشکال آب، یخ، برف دریا، اقیانوس، دریاچه، رودخ
آب دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ل] آب دادن، آبیاری کردن آب افزودن، رقیق کردن، خیس کردن، اخته کردن، آبکشی کردن، تَر کردن، نَم کردن ریختن، چکیدن آب انداختن، آب بهجایی انداختن
آبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ب، ماء، آب آشامیدنی، آب معدنی، آب نمک، محلول آب آشدوزو جریان آب، سیل، باران، چشمه، قنات، آبشار اَشکال آب، یخ، برف دریا، اقیانوس، دریاچه، رودخ
آب دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ل] آب دادن، آبیاری کردن آب افزودن، رقیق کردن، خیس کردن، اخته کردن، آبکشی کردن، تَر کردن، نَم کردن ریختن، چکیدن آب انداختن، آب بهجایی انداختن
اعتصابفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر اب، خودداری ازکار، دستازکار کشیدن اصلاح شرایط کار، بهبودیوضع اعتصاب غذا، اعتصاب عمومی، اعتصابپراکنده اعتصابشکن اتحادیۀ کارگری تظاهرات، راهپیم
کفش و جورابفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد اب، جوراب ساقکوتاه، بلند، سهربع، جورابشلواری (شیشهای، رنگپا)، ∼ واریس، ساپورت کفش، پا[ی]پوش، پا[ی]افزار، چکمه، پوتین، نعلین، گیوه، کفش ورزشی، ک