ابداًفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد داً، بههیچوجه، اصلاً، هیچ، هیچوقت، هیچگاه، هرگز هیچجور، هیچرقم، هیچگونه اصلاوابدا(اصلاًوابداً)، مطلقاً (مطلقا)، معاذالله، نَه
مراسم ابداع کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب ابداع کردن، دین جدید آوردن، بدعت آوردن (گذاشتن)، بدعت کردن
کیسهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام چنته، حباب، کف بادکنک، بالن مثانه، پیشابدان، آبدان، کیسۀ هوا، کیست خیک، بشکه▼ تیوب، تویی شفیره، پیله تاول، برآمدگی پستان، سینه جیب▼، توبره، کیسۀ
کاسهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام وزه، گلدان، بطری، شیشه، کریستال محیط شفاف بانکه، لگن، لگنچه، آبدان، آفتابه لگن، بادیه، دبه پارچ، تُنگ، مشربه، قدح، جام، لیوان▼ بطری، صراحی، گل
مراسم ابداع کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب ابداع کردن، دین جدید آوردن، بدعت آوردن (گذاشتن)، بدعت کردن
ناسزاها: احمقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ادان، خَر، بیشعور، بیمقدار، نفهم، بدچشم، علیهاللعنه، علیهماللعنه، ازگل، بیشرف، پدرسوخته، بیهمهچیز، پدرسگ، بدبخت ورپریده عفریت، عف
سخت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی دن، آبدیده کردن، آبدادن، آهار زدن، تقویت کردن یخزدن، سردکردن