آموزگارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط زگار، معلم، مدرس، رایزن، مفسر، آخوند، روحانیت، دانا دبیر، استاد، استاد راهنما، ناظم، ناظمه، مدیر مدرسه استاد، عضو هیئت علمی، مدیرگروه، استادی
آموزگار مذهبیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب بی، شارع، رسول، فرستاده، حواری، آموزگار مسائل دینی، میسیونر، مسئلهدان، مطوف، اصحاب (یارانپیغمبر)
زور بهکار بردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت کار بردن، تحمیل کردن، مجبورکردن، آوار کسی شدن، برخورد کردن انگیختن سخت گرفتن
ارجاعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه اع، احاله رجوع، مراجعه، عطف، استناد، نقل قول مرجع ارجاع کار، تفویض اختیار ارباب رجوع، متقاضی
چارچوبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد قاب، چوببست، داربست، اسکلت، ستون فقرات مهره، استخوان، دنده، غضروف قالب، بدنه، شاسی، پایه▲ کادر قاب عکس، قاب عینک