تسکینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی کین، التیام، بهبود حال، تخفیف، آسودگی، راحتی، فرونشانی اطمینان خاطر، عقدهگشایی، تسلی استراحت، نقاهت، بهبود
تسکین دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی تسکین دادن، بهبود دادن، آب برآتش زدن، سبک کردن، بار ازدوش کسی برداشتن دلداری دادن کمک کردن، یاری دادن، همکاری نمودن
تسکین یافتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی فتن، آرام شدن، آرامشیافتن، آرامیدن، آسودن، نفس راحت کشیدن، بازسازی شدن
تسکیندهندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی سکیندهنده، مسکن، آرامبخش، ضددرد، تببر، التیام بخش پماد، مرهمگونه موجب آرامش خاطر، دلارام، دلنواز