دستوپاچلفتیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه فتی، نتراشیده، نخراشیده، ناهنجار، بدترکیب، بیلطافت، بیظرافت، بیذوق
دستوپاچلفتیبودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه پاچلفتیبودن، نتراشیده (نخراشیده) بودن، ناهنجار(بدترکیب) بودن، افتضاح کردن
متکلف [نویسنده یا شاعر]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط لف [نویسنده یا شاعر]، متکلف (2)، متکلفنویس، آرتیستی، متصنع لافزن
متکلف ➊ [آراستگی متن]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه لف ➊ [آراستگی متن]، مزین، غنی، آراسته بهصنایع بدیعی، آراسته، فاخر، مصنوع، آرایشی مرسل، مرصع، مسجع، مقطع، ملمع رسا است
متکلف ➋ [نویسنده یا شاعر]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ➋ [نویسنده یا شاعر]، متکلفنویس، متصنع، آرتیستی لافزن فخرفروش