آشوبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ، ناآرامی، بلوا، فتنه، هرج‌ومرج، بحران، شورش، کودتا، عصیان، انقلاب جنجال، غوغا، همهمه، شلوغی، ولوله، قشقرق، جاروجنجال، دادوفریاد و شلوغی، سرسام، ازد
باهوش بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال وش بودن، ذکاوت داشتن، عاقلبودن، خردمند بودن، عقل خود را بهکاربردن، حاضرجواب بودن، تیزبودن، ذکاوت نشان دادن درخشیدن، دانستن، خوب بودن بصیرت
آشوبگرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ، اخلالگر، تحریک‌کننده، هیزم‌بیارمعرکه، خرابکار مُبلّغ، هوچی آشوب‌طلب، شورشی، شورش کننده، خرابکار خیابانی، اوباش
خوش بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی بودن، شاد بودن، آسمان را سیر کردن، اعصاب داشتن، بال درآوردن، بال‌وپر گرفتن، خندیدن، لبخند زدن، شادمانی کردن
عزیزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ز، محبوب، محبوبه، دردانه، نورچشم، عشق، نازنین، معشوق عسل، شیرین، فرشته طلا، جواهر بره، سوگلی بت، صنم جان، تخم چشم نازدانه، نازپرورده، یک
دوستداشتنیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ، محبوب، مورد علاقه، مورد پسند، خواستنی، مقبول، دلنشین، نازنین، دلربا، پسندیده، خوشایند، پاکیزه، همه‌پسند، مطبوع، مجید، مردم‌پسند، مطلوب
