درمیان گرفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد درمیان گرفتن، محاصره کردن، احاطهکردن، حمله کردن درآغوش گرفتن(کشیدن)، بهناز پروردن دور گرفتن، حلقه زدن (بهدور چیزی) دور زدن، دیوارکشیدن مجاور بودن
درزمانِ معینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ن، هرهفته، هرسال، همهروزه، هرروزه، درهر ماه (روز، ...)، ماهانه، همیشه، بهتناوب
درزمان غیرحالفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان غیرحال، قبلاً، درآتیه، بعداً، غیر ازحالا، حالا نه، اکنون خیر، یکوقتی، روزگاری، روزی روزگاری، زمانی، فردا
درمیان واقع شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد درمیان واقع شدن، دربین واقع شدن، وسطدوچیز بودن، نصف کردن داخل شدن