خطر کردنفرهنگ مترادف و متضادریسک کردن، مخاطرهجویی کردن، خطر پذیرفتن، به استقبالخطر رفتن ≠ عافیت طلبیدن، سلامت جستن، سلامتجویی کردن
خطفرهنگ مترادف و متضاد۱. الفبا، حروف، نویسه ۲. دستخط ۳. خوشنویسی ۴. کتابت ۵. سطر ۶. رقیمه، عریضه، مراسله، مرقومه، مکتوب، نامه، نوشته ۷. ردیف، صف ۸. حکم، فرمان، منشور ۹. دستنبشته، دست