خنفرهنگ مترادف و متضاد۱. خانه ۲. جا، محل، مکان ۳. انبار کشتی، طبقه پائین کشتی ۴. کابین کشتی ۵. گلخن ۶. سوراخ، منفذ
خنجفرهنگ مترادف و متضاد۱. غنج ۲. عشوه، غمزه، کرشمه، ناز ۳. سرور، شادی، طرب، عیش ۴. بهره، سود، فایده، نفع ۵. خوش، دلپذیر، نیکو
خنکفرهنگ مترادف و متضاد۱. بارد، سرد، یخ (ملایم، مطبوع) ≠ حار، گرم ۲. بیمزه، لوس، ناخوشایند ۳. خجسته ۴. خوب، خوش، نیک ۵. تازه، تر ۶. خوشا ۷. ملایم، مطبوع، خوشآیند