392 مدخل
بیرحم، تشنه بهخون، خونخوار، خونخواره، خونریز، سختدل، سفاک ≠ رئوف
آغشتهبهخون، خونآلوده، غرقهبهخون، خونی، خونین
۱. دم ۲. خوناب، خونابه
کشتن، کشتار کردن، خونریزی کردن
قربانی کردن، کشتن، ذبح کردن
خون گریه کردن، زاریدن