پیشفرهنگ مترادف و متضاد۱. سابق، قبل ۲. فراپیش، قبل، قدام ۳. برابر، روبرو، مقابل ۴. زی، نزد ۵. گذشته، ماضی ۶. شاخهنخل ۷. جلو، پیشرو ۸. کنار، پهلو، نزدیک ۹. سمت، سو، طرف ≠ بعد، پس، پشت،
پیشرویفرهنگ مترادف و متضاد۱. پیشاهنگی، پیشتازی، پیشقدمی، پیشگامی ۲. ترقی، تعالی ۳. تجاوز، تعدی ≠ پسروی
پیشکارفرهنگ مترادف و متضادپاکار، پیشخدمت، خادم، خدمتکار، خدمتگزار، دستیار، عامل، قایممقام، کارپرداز، کارگزار، مباشر، مددکار، مشاور، معاون، نایب، وشکرده، وکیل