ممکن شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. میسر شدن، امکان یافتن، مقدور شدن ۲. عملیشدن، به حقیقت پیوستن، محقق شدن
مجموعفرهنگ مترادف و متضاد۱. تمام، جمع، جمیع، کل، کلیه، همگی، همه ۲. بسامان ۳. آسودهخاطر، آسودهدل، خاطرجمع ≠ پریشان ۴. جمع، جمع شده، گردآمده ≠ پراکنده