146 مدخل
بنیانکن، خانمانبرانداز، خانهبرانداز، خانهسوز
زندگیسوز، زندگیبربادده
۱. خرمنسوخته ۲. نابودشده، خانهسوز، بربادرفته
مرفه، رفاهزده، خوشبخت ≠ سیهروز، بدروزگار
جراحت، جریحه، خراش، خستگی، ریش، ضرب، قرح، ناسور، نیش