بیگانهفرهنگ مترادف و متضاداجنبی، خارجی، غریب، غریبه، غیر، متنکر، ناآشنا، ناشناس، نامحرم ≠ آشنا، خودی، محرم
بیگانهپرستفرهنگ مترادف و متضادبیگانهپرور، بیگانهنواز، اجنبیخویش، غریبهدوست، غیرخواه، اجنبی پرست، اجنبیخواه ≠ بیگانهستیز
متفقمتفق شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. متحدشدن، یگانه شدن، همرای گشتن، همداستان شدن ۲. عزم کردن، مصمم شدن