13 مدخل
رویهمرفته، کلاً، مجموعاً، یککاسه
یکجهته، یکراهه، یکسویه، یکطرفه ≠ چندجانبه
۱. یکجا، وزنناکرده، بیمتراژ ۲. روی هم ۳. تخمینی ۴. الهبختکی
تمرکز یافتن، یکجا جمع شدن، جای گرفتن، درمرکز قرار گرفتن
تمرکز دادن، یکجاجمع کردن (نیرو، امکانات)
۱. تمرکزیافته ۲. یکجا جمعشده ۳. متوجه، معطوف
لمحه، لحظه، یک چشم به هم زدن، آن