خروج کردنفرهنگ مترادف و متضادشوریدن، طغیان کردن، یاغی شدن، سرکشی کردن، بهدشمنی برخاستن، عصیان ورزیدن، عصیان کردن، شورش کردن
باغیفرهنگ مترادف و متضاد۱. سرکش، نافرمان، یاغی، ظالم ≠ رام، فرمانبردار ۲. بستانی، بوستانی ≠ صحرایی، بیابانی
بلواچیفرهنگ مترادف و متضادآشوبطلب، آشوبگر، بلواطلب، بلوایی، طغیانگر، ماجراجو، هرجومرجطلب، یاغی ≠ آرامشطلب
تمکینفرهنگ مترادف و متضاد۱. انقیاد، تسلیم ≠ تمرد، سرپیچی، عصیان، یاغیگری ۲. اطاعت، پیروی، تبعیت، فرمانبرداری، متابعت ≠ نافرمانی ۳. احترام، بزرگداشت ۴. سازگاری ۵. بهفرمان بودن، فرمان برد