باز یافتنفرهنگ مترادف و متضاد۱. دوباره پیدا کردن، پیدا کردن، دوباره به دست آوردن، دوبارهیافتن ≠ گم کردن، از دست دادن ۲. استحصال کردن ۳. بازیابی کردن ۴. درک کردن، فهمیدن
یاوهفرهنگ مترادف و متضاداراجیف، بیمعنی، بیهوده، پوچ، ترهات، جفنگ، چرت، چرند، حرفمفت، ژاژ، ژاژ، عبث، لاطائل، لغو، لیچار، مزخرف، مهمل، هذیان، هرز، یافه
باب شدنفرهنگ مترادف و متضادتداول یافتن، رایجشدن، رواج یافتن، متداول شدن، مد شدن، معمولشدن ≠ منسوخ شدن، دمده شدن، ازمد افتادن